کتابخانه عمومی جوادالائمه علیه السلام شهرستان قدس

بولتن اطلاع رسانی الکترونیک کتابخانه عمومی جوادالائمه علیه السلام شهرستان قدس

معرفی کتاب شریف المراقبات


کتاب شریف المراقبات، تألیف عالم ربّانی و عارف گرانقدر مرحوم آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی است. این عالم بزرگوار در تبریز زاده شد و برای پیمودن راه علم و کمال به نجف اشرف مهاجرت کرد. آن‌جا علاوه بر کسب درجة اجتهاد در علوم حوزوى، در اخلاق و عرفان نیز تحت تربیت نادرة دوران و عارف عظیم الشأن آیت الله ملاحسینقلی همدانی درجات عالی را طی کرد که نوشتار او گوشه‌ای از این روحیة لطیف معنوی‌اش را به نمایش می‌گذارد. آن عارف بزرگوار، تألیفات متعددی در اخلاق و عرفان دارد که از جمله کتاب شریف المراقبات است.

این کتاب که به منظور مراقبت از اوقات شریف و قابل استفاده در طول سال نوشته شده است، همراه نکات مفید دیگر و تذکرات اخلاقی مؤلف که از ضمیر روشن و پاک او برمی‌خیزد، حلاوتی به کام خواننده می‌چشاند که در سایر کتب، کمتر تجربه می‌کند. مرحوم مؤلف، پس از مقدمه‌اى، در دوازده فصل به هر کدام از ماه‌های قمری (از محرم تا ذیحجه) می‌پردازد و در خاتمه با تذکراتی اخلاقی کتاب را به پایان می‌برد.جایگاه کتاب المراقبات در نزد ارباب باطن بسیار رفیع است.

 

[ چهارشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۵، ۰۹:۱۷ ق.ظ ] [ ]

[ ۰ ]

معرفی 50 کتاب سال

با توجه به قرار گرفتن سال 95 به عنوان "سال خواندن" از طرف دبیر کل محترم نهاد کتابخانه های عمومی کشور، از جمله طرح هایی که برای اجرا در کتابخانه های عمومی در نظر گرفته شده طرح " 50 کتاب سال" است که در آن هر ماه 4 کتاب را انتخاب و فعالیت های متنوع کتاب محور در مورد آنها انجام شود. فعالیت هایی مثل: مسابقه نقاشی، رونمایی کتاب، تولید کتاب گویا، جمع خوانی کتاب و ....

 

کتابهای انتخاب شده برای فروردین ماه:

 

 

پنج شنبه فیروزه‌ای/ تألیف: سارا عرفانی/ انتشارات: نیستان/ تعداد صفحات: 373

 

 

 

خدا می‌خواست زنده بمانی/ انتشارات روایت فتح/ فاطمه غفاری/ تعداد صفحات: 237

 

 

المراقبات/تألیف: عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، ترجمه: رضا رجب‌زاده/ انتشارات: رسالت قلم/ تعداد صفحات: 544

 

 

مطلع مهر / نویسنده: امیر حسین بانکی پورفرد / انتشارات: حدیث راه عشق/ تعداد صفحات: 237

 

[ سه شنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۳۱ ب.ظ ] [ ]

[ ۰ ]

معرفی کتابهای فروردین ماه طرح 50 کتاب سال

 مقام معظّم رهبری مدظلّه العالی:

 کارى کنیم که کتابخوانى یک امر رائج بشود و کتاب از دست جوان ما نیفتد. 



نهاد کتابخانه های عمومی کشور اقدام به اجرای طرح «50 کتاب سال» کرده است، در قالب این طرح، ماهانه تعدادی کتاب از حوزه های مختلف توسط کارشناسان و صاحبنظران انتخاب شده و جهت معرفی و اجرای ویژه برنامه های فرهنگی به کتابخانه ها ابلاغ میشوند.

در اولین ماه ، 4 کتاب در حوزه های دین و اخلاق، ازدواج و خانواده، دفاع مقدس و رمان توسط نهاد انتخاب شده است.

منابع گزینش شده برای فروردین ماه:

فروردین

ردیف

عنوان

مولف

ناشر

1

پنجشبه فیروزه ای

سارا عرفانی

کتاب نیستان

2

خدا می خواست زنده بمانی

فاطمه غفاری

روایت فتح

3

المراقبات*

رضا رجب زاده

رسالت قلم

4

مطلع مهر

امیر حسین بانکی فرد

حدیث راه عشق

 

[ سه شنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۲۷ ب.ظ ] [ ]

[ ۰ ]

شعار و پیام روز جهانی کتاب کودک 1395

روزی روزگاری...

روزی روزگاری... شاهزاده‌ خانمی بود؟ نه.
روزی روزگاری کتابخانه‌ای بود و دختری به نام لوییزا که برای اولین بار به کتابخانه می‌رفت. دخترک آرام قدم می‌زد و کوله‌پشتی بزرگِ چرخ‌داری را دنبال خود می‌کشید. با شگفتی به همه‌چیزهای اطرافش نگاه می‌کرد: قفسه‌هایی بی‌شمار پر از کتاب... کلی میز و صندلی و کوسن‌های رنگارنگ و نقاشی‌ها و پوسترهای روی دیوار.
با کمرویی به کتابدار گفت: «عکسم رو آورده‌م.»
 «عالیه، لوییزا! الان کارت کتابخونه‌ات رو صادر می‌کنم. در این فاصله یک کتاب انتخاب کن. می‌تونی یک کتاب انتخاب کنی و به خونه ببری، باشه؟»
دخترک با لحنی مایوس گفت: «فقط یکی؟»
ناگهان تلفن زنگ زد و کتابدار رفت و دخترک را با کارِ سخت انتخاب فقط یک کتاب از میان دریایی از کتاب تنها گذاشت. لوییزا کوله‌پشتی‌اش را کشید و رفت و گشت تا آن‌که کتاب موردعلاقه‌اش را پیدا کرد: سفیدبرفی. نسخه‌ای با جلدِ سخت و تصاویر زیبا بود. کتاب‌به‌دست دوباره کوله‌پشتی را دنبالش کشید و درست وقتی داشت می‌رفت یکی آرام زد روی شانه‌اش. دخترک از دیدن او بدجوری جا خورد: آن شخص کسی نبود جز گربهٔ چکمه‌پوش با کتابش در دست، یا بهتر بگوییم در پنجه!
گربه تعظیمی کرد و گفت: «حالتون چطوره؟ خوشوقتم. لوییزا، مگه چیزهایی رو که باید در باره ی این‌جور داستان‌های شاهزاده‌ خانمی دونست، از پیش نمی‌دونی؟ چرا کتاب من، گربه ی چکمه‌پوش، رو برنمی‌داری که خیلی بامزه‌تره؟»
لوییزا که چشم‌هایش از فرط حیرت داشت از کاسه درمی‌آمد، نمی‌دانست چه بگوید.
گربه به شوخی گفت: «چی شده؟ گربه زبونت رو خورده؟»
 «تو واقعاً گربه ی چکمه‌پوش هستی؟»
 «بله خودمم! حی‌وحاضر! خب دیگه، من رو ببر خونه تا داستان من و حاکمِ کاراباس رو بخونی.»
دخترک، حیرت‌زده، فقط به نشان ی موافقت سری تکان داد.
گربه ی چکمه‌پوش با شیرجه‌ای جادویی به داخل کتاب برگشت و لوییزا خواست برود که دوباره یکی روی شانه‌اش زد. خودش بود: «سفید مثل برف، با گونه‌هایی به سرخیِ گل سرخ و موهایی به سیاهی شبق.» می‌دانید کی بود؟
 لوییزا که سر جا خشکش زده بود، گفت: «سفیدبرفی؟!»
سفیدبرفی کتابش را به او نشان داد و گفت: «من رو هم با خودت ببر. این نسخه اقتباس وفاداریه از داستان برادران گریم.»
دخترک خواست کتاب را عوض کند که گربه ی چکمه‌پوش خیلی ناراحت شد و گفت: «سفیدبرفی، لوییزا قبلاً تصمیمش رو گرفته. برگرد پیش همون شش تا کوتوله‌ت.»
سفیدبرفی که حالا از خشم قرمز شده بود، گفت: «هفت تان! تازه، لوییزا هنوز هیچ تصمیمی نگرفته!»
بعد هر دو در انتظار پاسخ رو کردند به لوییزا.
«نمی‌دونم کدوم رو ببرم. دوست دارم همه رو ببرم...»
ناگهان، به‌شکلی غیرمنتظره، اتفاق بسیار عجیبی افتاد: همه ی شخصیت‌ها از دل کتاب‌هایشان بیرون آمدند: سیندرلا، شنل‌قرمزی، زیبای خفته و راپونزل. گروهی از شاهزاده‌خانم‌های واقعی.
همه التماس می‌کردند: «لوییزا، من رو با خودت ببر!»
زیبای خفته خمیازه‌ای کشید و گفت: «فقط یک تختخواب می‌خوام تا یک‌خرده بخوابم.»
گربه به طعنه گفت: «یک خرده، فقط صد سال.»
سیندرلا آمد بگوید: «می‌تونم خونه‌ت رو تمیز کنم، فقط شب‌ها توی قصر مهمونیِ...»
که همه با هم داد زدند: «شاهزاده‌س.»
شنل‌قرمزی تعارف زد که: «توی سبدم کیک و شربت دارم. کسی نمی‌خواد؟»
بعد سروکله ی شخصیت‌های دیگر هم پیدا شد. جوجه‌اردک زشت، دخترک کبریت‌فروش، سرباز حلبی و بالرین.
جوجه‌اردک زشت که چندان هم زشت نبود، پرسید: «لوییزا، می‌تونیم با تو بیاییم؟ ما شخصیت‌های آقای اندرسن هستیم.»
دختر کبریت‌فروش پرسید: «خونه‌تون گرمه؟»
سرباز کوچک و بالرین هم نظر دادند که: «آهان، اگه بخاری دیواری داشته باشه، ما ترجیح می‌دیم همین‌جا بمونیم...»
درست در همان لحظه ناگهان گرگ گنده و پشمالویی با دندان‌های تیز جلوِ همه نمایان شد: «گرگِ بدِ گنده!»
شنل‌قرمزی بنا به عادت گفت: «آقا گرگه، چه دهن گنده‌ای داری!»
سرباز حلبی کوچک با لحنی شجاعانه گفت: «من مراقبِت هستم!»
بعد گرگِ بدِ گنده دهان گنده‌اش را باز کرد و... همه را خورد؟ نخیر. فقط از فرط کسالت خمیازه‌ای کشید، بعد با صلح‌وصفا گفت: «لطفاً آروم باشید. فقط می‌خواستم یک نظری بدم. لوییزا می‌تونه کتاب سفیدبرفی رو ببره، ما هم می‌تونیم بریم توی کوله‌پشتی‌ش که برای همه‌مون جا داره.»
به نظر همه فکر خوبی بود: دختر کبریت‌فروش که داشت از سرما می‌لرزید، پرسید: «می‌شه، لوییزا؟»
لوییزا درِ کوله‌پشتی‌اش را باز کرد و گفت: «بفرمایید!»
شخصیت‌های افسانه‌های پریان صف کشیدند تا بروند توی کوله‌پشتی. سیندرلا گفت: «اول شاهزاده‌خانم‌ها!»
بالاخره سروکله ی شخصیت‌های برزیلی هم پیدا شد: ساسی، آیپورا، یک عروسک پارچه‌ای وراج، پسربچه‌ای تخس، دختری با کیف زرد، یکی دیگر که عکس مادرِ مادربزرگش را به بدنش چسبانده بود و پادشاهی کوچک و مستبد. همه رفتند توی کوله‌پشتی.
حالا کوله‌پشتی از همیشه سنگین‌تر شده بود. شخصیت‌های داستانی خیلی سنگین بودند! لوییزا کتاب سفیدبرفی را برداشت و کتابدار هم اطلاعات کتاب را روی کارتِ کتابخانه نوشت.
کمی بعد، دخترک شادمانه به خانه رسید و مادرش از توی خانه صدا زد: «اومدی، عزیزم؟»
 «اومدیم!»

برگردان: 
فرزاد فربد

[ يكشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۳۷ ق.ظ ] [ ]

[ ۰ ]

روز جهانی کتاب کودک

روز جهانی کتاب کودک ۲ آوریل (برابر با ۱۴ فروردین) به افتخار زادروز هانس کریستین اندرسن، نویسنده داستان‌های کودکان نامگذاری شده‌است. هر سال در این روز توسط دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان (IBBY) مراسم باشکوهی به مناسبت برای بزرگداشت مقام کتاب کودک و ادبیات کودک و نوجوان در کشورهای جهان جشن گرفته می‌شود و مدیریت آن را این دفتر که از سال ۱۹۵۳ میلادی در سوئیس آغاز به کار کرده‌است برعهده دارد.

مراسم این روز هر سال در یکی از کشور جهان که عضویت دارد برگزار می‌شود و این کشور پوستر و پیام روز جهانی کتاب را تهیه می‌کند.

روز جهانی کتاب کودک از سال ۱۳۴۹ در ایران به رسمیت شناخته شده‌است و وزارت آموزش و پرورش در سال ۱۳۵۰ روز ۱۴ فروردین هر سال را روز جهانی کتاب کودک در ایران اعلام کرد.
مراسم بزرگداشت این روز هر سال در یکی از کشورهای عضو برگزار می‌شود و ایران نیز در سال ۱۳۷۱ (۱۹۹۲) برگزارکننده این مراسم بود. 


[ يكشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۳۳ ق.ظ ] [ ]

[ ۰ ]

چو ایران نباشد تن من مباد

[ جمعه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۳۸ ب.ظ ] [ ]

[ ۰ ]

روز مادر مبارک


تاج از فرق فلک برداشتن 
جاودان آن تاج بر سر داشتن 
در بهشت آرزو ره یافتن 
هر نفس شهدی به ساغر داشتن 
روز در انواع نعمت ها و ناز
شب بتی چون ماه دربر داشتن 
صبح، از بام جهان چون آفتاب 
روی گیتی را منور داشتن 
شامگه 
، چون ماه رویا آفرین 
ناز بر افلاک و اختر داشتن 
چون صبا در مزرع سبز فلک 
بال در بال کبوتر داشتن 
حشمت و جاه سلیمان یافتن
شوکت و فر سکندر داشتن
تا ابد در اوج قدرت زیستن 
ملک هستی را مسخر داشتن 
بر تو ارزانی که ما را خوشتر است:
لذت یک لحظه مادر داشتن
 

فریدون مشیری

 

[ جمعه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۲۸ ب.ظ ] [ ]

[ ۰ ]

معرفی کتاب سو و شون

دریافت
حجم: 3.57 مگابایت
توضیحات: سو و شون نوشته سیمین دانشور

سو و شون نام رمانی از سیمین دانشور نویسندهٔ نامدار چند دهه گذشته ایران است. نویسنده در این رمان زندگی فئودالی در زمان اشغال ایران از سوی انگلیسی‌ها را به زیبایی به نگارش درآورده‌است. نثر این رمان بسیار روان و ساده است. توصیه می کنم که در ایام تعطیلات عید این رمان را حتما بخوانید.

[ سه شنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۴۱ ب.ظ ] [ ]

[ ۰ ]

سال 1395 مبارکباد

[ يكشنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۵، ۱۱:۱۳ ق.ظ ] [ ]

[ ۰ ]